
saheb - 01.koohestan
رو تن خاک سرد کوهستان
اولین دونه ی برفی سکون کرد
خیره به سقف سیاه ده بود
نگاه به ماهو فقط سکوت کرد
این زمین کهنهی وحشتناک
خونه ی انسان رو بغل میکنه
بین این خونهها هرچی که باشی
هرکی که باشی باز نفس میبره
برفا یکی یکی میان روی سقف خونهها و
سرا دونه دونه میان بیرون از پنجره های
خونه های چوبی که گاهی معلومه خالی شدن
از سکنه از آدمایی که بدون سرمایه
ساکنان طبیعت وحشی کوه و کمرن
اما همه مخربای این تن خاک و علف
که تشنه ی نابودی زمین کوهستان شدن
دسته به دسته میزنن زیر درختا با تبر
اینا… همه… مشتاقن..
اینا… همه… کنجکاون..
اینا… همه… رد دادن!
اینا… روی… اعصابن!
بین همین حرفا که میاد از دهن دونه ی
برفی که حالا دیگه تنها نمونده روی زمین
یه پسری آروم آروم از یکی از این کلبه ها
بیرون میاد با قدمای بلند و کمی سریع!
آروم آروم میاد تا به کنار دونه
وایمیسته نگاهی به ساعت میکنه
نفسشو با استرس بیرون میده و
قفسه ی سینشو هم راحت میکنه
دونه میبینه دختر زیبای کوهستان
بدو بدو میاد سمت پسر ترسیده
کار خنده از لبای پسره گذشته
دخترو میبینه که تا چشماش خندیده
پسرک قصه میگه همش میترسیدم که
مبادا کسی بفهمه و جلوتو بگیره!
دخترک قصه میگه نه بابا دیوونه ایا
مگه کسی میتونه که جلومو بگیره؟
من که بهت گفته بودم پابه پاهات میام
تاهرجا که خودت بگی بهم یه همسفر میخوام
گفته بودم ولت نمیکنم حتی اگه بابام
بفهمه و بزنه بشکنه قلمای پاهام
پسر میگه ببین بچه این فرار واقعیه!
اگه نمیتونی برو برگرد به خونت
دختر میگه ببین آقا اینو خودم میدونم و
میام باهات حتی بگی به قیمت جونم…
دونهی برفی میبینه داسسستانو اشکاش
میریزه از چشششمای کوچولوی سردش
برای پاک کررررردن اشکای صورتش
زیادی کوتاه و بی قد و قامته دستش
دخترک و پسرک تراژدی ده
رقصوندن لبارو آغاز میکنن
تمام دونه برفای زمین کوهستان
همدیگه رو تحریک آواز میکنن
صدای فریاد بابای دختر بلند شد
(جنده ی کوچولو!) نشونه رفت تفنگو
جیغ دختر و صدای لرزون پسر
صدای شلیک از لوله ی تفنگ پدر
تن دختر روی زمین یخ میغلطید
پیرمرد با اشک و ناله بلند میخندید
قلب پسرو نشونه میگیره میکوبه
کوهستان آواز محاکمه رو میخونه
تن سرخ دونه های برفی میلرزه
پدر میگه به آبروی ده میارزه
لوله ی تفنگو میزاره روی شقیقه
سه تا جسد افتاد همه زیر یه دقیقه
كلمات أغنية عشوائية