kalimah.top
a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 #

reza tesla (tes) - maa كلمات الأغنية

Loading...

سوای رنگش، کلاه مشرق
میره بالا نور میخوره تو صورت همه
طبیعت عادله، تو ذره بین شهر شیشه های خیال بی سهم بی رنگه
بیا بریم از این شهر، یه جایی قبل کنجکاوی و کشف و اختراع و شهود به نژاد برتر و اهدای علم به بشر
بی خبر از طلای زیر خاک، برگ بپوشیم با افتخار
جایی که آدم میشه خدای خودش
هوایی برای امثال ما نیست
جایی که آرمانه
مایی که ناخدامون تسلیم به بادبان تپش طبیعت بکنید از تنش برگ
لخت لخت مثل من در حال مرگ
صدای ضعیفمو سیمای قریب جنگ
بیا بریم از این شهر
من خبر از مکانی دارم
گونه های زنده با ستاره ها بیدارن
نمیدونی مردمش چه حالی دارن
نوای بی نوای این نوا ان
چقدر هوایی نیست چه زمین و مرزی
چقدر دروغه وسط این شهر رنگی
چندتا دیگه بچرخیم تا نچرخی
چقدر دیگه عین دیوونه ها بخندیم
نه امتدادی میخوایم نه انتهایی
داستان ما قصه این خزنده ها نیست
نمیرسه کمکی به هوی از هایی
همه حاوی بازدم حامل آهیم
نوش! میزنیم غم دنیارو ما که غرق شدیم
و تو عمق نوشته هاییم
بالا، پایین
زیر و روی هم دست کشیدن
از هرگونه آیین
چه رغبتی چه امیدی؟
ما که فقط میریم و میریم
کی داره چه راه حل مفیدی؟
تا کجا میره تو سرمون این همه رنگ؟
تا کی آبی رو بکشم به رخ سفید و سبز
تا کی روز تا کی شب؟

كلمات أغنية عشوائية

كلمات الأغاني الشهيرة

Loading...